روایت داستانی شهیدمدافع حرم دهههفتادی، محمدرضا دهقانامیری ،محمدرضا در تاریخ 21آبان1394 بهعنوان بسیجی تکاور راهی دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها)شد. همزمان با روزهای آخر ماه محرمالحرام، در عملیات محرم، در حومۀ حلب به فیض شهادت نائل آمد. محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علیاکبر(علیه السلام)چیذر دفن کنند. از صفات بارز اخلاقی او میتوان به خوشخلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی اشاره کرد گزیدۀ متن :میدانی آرزوی دو چیز به دلم ماند. هم دلم میخواست یک دل سیر کتکت میزدم و هم دلم میخواست یک یادگاری از تو داشته باشم. در جریان یادگاریها که هستی. همه را گذاشتند توی ویترین و درش را چندقفله کردهاند. از تو فقط چند عکس دارم که آنها را از مهدیه گرفتهام. هرچه از تو مانده را مامان فاطمه بلوکه کرده. حتی کم مانده دور ویترین سیم خاردار بکشند. البته حق هم دارند. من اگر بودم شاید دزدگیر هم نصب میکردم. چه صحنۀ بامزه ای میشود که مثلاً یک نفر مهمان خانۀ شما باشد و بخواهد دور ازچشم بقیه در ویترین را باز کند. آن وقت آژیر دزدگیر رسوایش میکند. من هم به قول خودت گوریل شدم وقتی به مهدیه گفتم در ویترین را باز کند و گفت در ویترین چندقفله است و کلیدش را هم احتمالاً یک نفر قورت داده…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.